سلام دختر گلم.خوبی؟میدونم که خوبی چون دیگه تو شکمم نیستی حالا تو بغلمی عشق مامان.قربونت برم ببخشید که نشد زودتر بیام بنویسم.یکشنبه 24 اخرین سونو رو با بابایی رفتیم انجام دادیم و جوابشو به خانم دکتر نشون دادیم وزنت 3678 گرم بود.ولی سنتو زده بود 39 یا 39.5 هفته و این خانم دکترو یه خورده ترسوند بهم گفت که یا فردا زایمان کنم یا چهار شنبه.منم گفتم باید با بابایی مشورت کنم که تصمیم گرفتیم چهارشنبه بشه.اومدیم بیرون نخو وسایل عملو خریدیم و آخرین شام دو نفره رو خوردیم.دلم واسه روزایی که تو شکمم بودی تنگ میشد.چهار شنبه صبح ساعت 5 بیدار شدم و یه دوش گرفتم . با بابایی و مادرجون رفتیم دنبال مامان جون و رفتیم بیمارستان.زود رسیده بودیم.بالاخره ساعت 8 شر...