هاناهانا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

کنجد مامان بیا منتظرتیما

فرشته آسمونی من 27 آذر زمینی شد

1392/10/9 21:32
نویسنده : مامان آرزو
194 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم.خوبی؟میدونم که خوبی چون دیگه تو شکمم نیستی حالا تو بغلمی عشق مامان.قربونت برم ببخشید که نشد زودتر بیام بنویسم.یکشنبه 24 اخرین سونو رو با بابایی رفتیم انجام دادیم و جوابشو به خانم دکتر نشون دادیم وزنت 3678 گرم بود.ولی سنتو زده بود 39 یا 39.5 هفته و این خانم دکترو یه خورده ترسوند بهم گفت که یا فردا زایمان کنم یا چهار شنبه.منم گفتم باید با بابایی مشورت کنم که تصمیم گرفتیم چهارشنبه بشه.اومدیم بیرون نخو وسایل عملو خریدیم و آخرین شام دو نفره رو خوردیم.دلم واسه روزایی که تو شکمم بودی تنگ میشد.چهار شنبه صبح ساعت 5 بیدار شدم و یه دوش گرفتم . با بابایی و مادرجون رفتیم دنبال مامان جون و رفتیم بیمارستان.زود رسیده بودیم.بالاخره ساعت 8 شروع کردیم پرونده سازی بعدش منو بابایی رفتیم بالا تا آخرین کارو انجام بدیم  بعدش بابایی رفت بیرون و من رفتم لباس اتاق عمل پوشیدم و سرم بهم وصل کردن و منتظر شدم.اومدن دنبالم رفتیم اومدم بیرون بابایی رو دیدم آخرین عکسو ازم گرفت دلم براش تنگ شده بود.رفتم تو اتاق رو تخت دراز کشیدم.چند نفر اومدن ازم سوال پرسیدن که  اسمتو چی میذارمو ... بعدش دکتر بیهوشی اومد و بیحسم کرد. چشمم به ساعت بود ببینم شما کی به دنیا میای.ساعت 10:20 دقیقه شما اومدی به این کره خاکی.صدای گریت بهترین صدا بود.صورت قشنگتو بهم نشون دادن.چشات باز بود هی نگاه میکردی.بعدش اومدیم بیرون بابایی رو دیدم ازش پرسیدم دیدیش اونم گفت آره.دخترم شما رو آوردن که شیر بخوری اما دوبار بالا آوردی و شما رو ازم جدا کردن و تو دستگاه گذاشتن.مامان فردا مرخص شدم اما شما 4 شب تو دستگاه بودی بعه خاطر ناله نوزادی.شب یلدا اومدی خونه عشقم.برم که شما بیدار شدی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)