اینم شنل قرمزی مامان
اینم عکس تو دستگاه بودنت عشقم
جون ما 30 روزه شد
سلام مامانی.امروز یک ماهه شدی عشقمممممممممممممممممممممممممممممممممم فدای لبخندات بشم مامانی جون.عکس امروزو واست میذارم فعلا برم تا بهت برسم عشقم
نویسنده :
مامان آرزو
17:24
گل مامان 25 روزه شد
سلام عشقم خوبی؟میدونم خوبی عشقم. دیروز رفته بودیم پیش آقای دکتر.وزن شما 4150 شده جون مامان.انقد دختر ساکتو خوبی بودی که آقای دکتر هی ازت تعریف کرد. همه چیت خوب بود خدا رو شکر.انقدرم شما دخمل خوبی هستی که همه میگن چرا هانا گریه نمیکنه.آقای دکتر میگفت اخلاقت خوبه که گریه نمیکنی. اینم از عکسای 25 روزگی ...
نویسنده :
مامان آرزو
17:30
تشکر از همه دوستان
سلام دوستای خوبم.ممنون از همه به خاطر نظراتشون.ممنون از اینکه به وبلاگ هانا سر زدین. ...
نویسنده :
مامان آرزو
16:50
اینم هانا مامان
فرشته آسمونی من 27 آذر زمینی شد
سلام دختر گلم.خوبی؟میدونم که خوبی چون دیگه تو شکمم نیستی حالا تو بغلمی عشق مامان.قربونت برم ببخشید که نشد زودتر بیام بنویسم.یکشنبه 24 اخرین سونو رو با بابایی رفتیم انجام دادیم و جوابشو به خانم دکتر نشون دادیم وزنت 3678 گرم بود.ولی سنتو زده بود 39 یا 39.5 هفته و این خانم دکترو یه خورده ترسوند بهم گفت که یا فردا زایمان کنم یا چهار شنبه.منم گفتم باید با بابایی مشورت کنم که تصمیم گرفتیم چهارشنبه بشه.اومدیم بیرون نخو وسایل عملو خریدیم و آخرین شام دو نفره رو خوردیم.دلم واسه روزایی که تو شکمم بودی تنگ میشد.چهار شنبه صبح ساعت 5 بیدار شدم و یه دوش گرفتم . با بابایی و مادرجون رفتیم دنبال مامان جون و رفتیم بیمارستان.زود رسیده بودیم.بالاخره ساعت 8 شر...
نویسنده :
مامان آرزو
21:32
سلام دختر گلم
سلام جون من.خوبی؟جات خوبه؟البته میدونم که جات تنگه آخه دختر گلم بزرگ شده و اون تو جا واست کمه. هانا جونم دیروز شنیدم نی نی یکی از دوستای نزدیکم مشکوک به سندروم دان هستش.الهی من از دیروز خیلی ناراحتم.آخه نی نیش 20 هفتس. نمیدونم چیکار میخوان بکنن.منتظر جواب آز آمینوسنتز هستن.فرشته کوچولو من شما واسش دعا کن که سالم باشه.آخه نی نی اولشونه. مامانم شما مواظب خودت باس.مامانی یکشنبه نوبت دکتر دارم. دختری من و عمه جون دیشب رفتیم بقیه خریداتو انجام دادیم.مامانی برم خونه عکس میگیرم میذارم تو وبلاگت گل مامان. بابایی دو روزی ازمون دور بود امشب اومده بابایی دلش داشت پر میکشید واست. گلم منو بابایی عاشقونه منتظر اومدنتیم. ...
نویسنده :
مامان آرزو
21:34
سلام تپل مامان
سلام عشق مامان.خوبی دختر گلم؟ الهی من قربونت برم.مامانی چند روزی واست ننوشتم چون تاسوعا و عاشورا بود منم خونه مامان جون بودم تا هیات ها رو ببینم. واست از روزی که رفتم دکتر نگفتم البته خودت همه رو میدونی چون همش داشتی شیطونی میکردی.منو بابایی ساعت 2 حرکت کردیم تا 3 مطب دکتر باشیم.حدودا 45 دقیقه ای نشستم تا نوبتم بشه.خانم دکتر مهربون صدای قلب جونی منو چک کرد خدا روشکر عالی بود.وزن مامانم از ماه قبل بالا نرفته بود.فشارم یکم بالا بود البته به نظر من چون خسته بودم اینطوری بود.واسم یه سونو نوشت واسه روز بعدش و گفت 4 یا 5 دی ماه منتظر هانا خانوم باشیم. وقت بعدی رو نوشت 3 آذر ماه. مامانم اومدم طبقه اول تا نوبت بگیرم واسه سونو گفت فردا ن...
نویسنده :
مامان آرزو
16:06