سلام هانا جون مامان
سلام دخمل مامان.خوبی؟امروز دیدمت دلتنگیم رفع شد.
آخی یه لحظه امروز آقا دکتر داشت تو رو بهم نشون میداد شما دستاتو آوردی بالا سرتو خاروندی بعد آوردی پایین.یه بارم واسم انگار دست تکون میدادی.
انقد تکون میخوردی ولی با پای بسته.مامانی مجبور شدم برم یه آبمیوه شیرین بخورم اونوقت بود که پاهاتو باز کردی آقا دکتر گفت به احتمال 90 درصد دخملیییییییییییییییییییی کاملا مطمئن بود.هورااااااااااااااااااااا .
اومدم بیرون اس دادم بابایی که هوای دخملتو خیلی باید نگه داری دیدم بابایی اس داده جواب جنسیت هرچی باشه ناراحت نشو فقط سالم باشه واسمون کافیه.تا اس من به دستش رسید جواب داد فدای دخمل خودم بشم من.بابایی خیلی خوشحال شد.عمه سحرم خیلی خیلی خوشحال بود مامان بابایی هم گریه کرد از خوشحالی.
مامانی واست یه کفش باله خریدم یه کلاه صورتی با یه کتاب واسه تو حمومت.یه موش کوکی هم خریدم با یه جفت جوراب.ولی من عاشق اون کفش باله صورتی هستم.
مامانی برم استراحت کنم.شمام استراحت کن قربونت برم.بوسسسسسسسسسسسسس